بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام علیکم. خسته نباشید.
خداوند(جلّ جلاله) درسوره اسراء چنین می فرماید:«ما به زودی آنچه را میگوید، مینویسیم و عذاب را بر او مستمر میسازیم.»
حضرت امیر مومنان علی (علیه السلام) فرمودند:«زبانِ تربیت نشده، درندهای است که اگر رهایش کنى، میگزد.»
و لقمان این گونه می گوید که:«اگر فکر می کنی که حرف زدن نقره ست، بدان که سکوت طلاست. قلب و زبان اگر پاک باشند، از هر چیز بهترند و اگر ناپاک شوند، از همه چیز خبیثتر و بدترند. پس میان مردم زبانت را حفظ کن.»
من یه پسر 15 ساله م.اسم من علی هست. به نظر خودم فکر می کنم از 100% گناهی که در طول روز انجام می دهم، حدود 90% اونها به زبانم برمی گرده. همه به من می گن:«خوش به حالت که هنوز جوونی و دلت پاکه.»، ولی اگه من هر کسی رو نشناسم، از دل خودم که خبر دارم. بعضی وقتا تو دلم می گم:«واقعاً تو که اسم خودت رو گذاشتی مسلمان شیعه، از شیعه بودن چی می دونی؟ کجای تو شبیه شیعه هاست؟». حاج آقا، زبانم داره من رو بیچاره می کنه، ان شاءالله خداوند(جلّ جلاله) به همه بندگانش رحم کند. حالا که ماه محرم است.بگذارید ،یک حدیث هم از سید و سالار شهیدان، حضرت ابی عبدالله خدمتان بگویم. امام حسین(علیه السلام) فرمودند:«زبان آدميزاد ، هر روز به اعضاى او نزديك مى شود و مى گويد:«چگونه ايد؟» آنها مى گويند:«اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستيم» و مى گويند:«از خدا بترس و كارى به ما نداشته باش.» و او را سوگند مى دهند و مى گويند:« ما فقط به واسطه تو پاداش مى يابيم و به واسطه تو، مجازات مى شويم.»». شما که گناهان زبان رو بهتر می دونید. بگذارید چند تا از این گناه هایی رو که منِ مثلا مسلمون شیعه، انجام می دم رو بگویم.(وای بر من). انشاءالله خداوند(جلّ جلاله) همه ما رو ببخشد.انشاءالله.
1- عیب جویی، مسخره کردن مردم،سرزنش بیجا، طعنه زدن، مزاح زیاد، و در نهایت رنجاندن مومن:
خداوند، در قرآن می فرماید:«لاتَلمِزوا اَنفُسَكُم»«وَیلٌ لِكُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَه»
«وعیب یكدیگر را به رخ نكشید.»«وای بر هر بدگوی كنندة عیبجوی»«اى كسانى كه ايمان آوردهايد نبايد قومى قوم ديگر را ريشخند كند شايد آنها از اينها بهتر باشند و نبايد زنانى زنان[ديگر] را [ريشخند كنند] شايد آنها از اينها بهتر باشند و از يكديگر عيب مگيريد و به همديگر لقبهاى زشت مدهيد چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند.»
یکی از عیب هایی که من دارم اینه که، همیشه دنبال عیب همه می گردم که بهشون یه جوری طعنه بزنم، تا دیگران بخندند. در صورتی که با توجه به آیات قرآن و این که حضرت علی(علیه السلام) فرمودند:«بزرگترین عیب آن است که آنچه را که مانند آن در خود توست عیب بشماری. بدترین مردم كسی است كه دنبال عیبهای مردم باشد و كور عیبهای خود. دشمن ترین مردم، عیبجویان هستند، و عیبجویی، از زشت ترین عیوب و بدترین گناهان است. از خطای دیگران هرگز شادمان مشو؛ زیرا تو نیز برای همیشه از خطا كردن مصون نیستی.هر كس به چيزى سرزنش كند, خودش به آن گرفتار شود.» و با توجه به این احادیث، من واقعا شرمنده ام که چرا من که خودم را جزو شیعیان حضرت علی(علیه السلام) می دانم،که مایه ننگ ائمه شده ام. وای بر من. حالا این که چیزی نیست. بد تر از آن، اینست که عیب های خودم از همه بیشتره، ولی کمتر کسی من رو مسخره می کند. من خودم منبع عیبم. بدتر این که عیب هایی که در خودم هست اگر در دیگران باشه رو، به جای اینکه برم و خودم رو اصلاح کنم، می روم و مسخره شون می کنم. و برای این کار،امام محمد باقر(علیه السلام) این چنین فرمودند که:« آدمی را همین عیب بس كه كور خود و بینای مردم باشد، یا مردم را از چیزی نهی كند كه خودش نمی تواند از آن دست بردارد و همنشین خود را با چیزهای بیهوده بیازارد . مؤمن در برابر مؤمن وظیفه دارد كه هفتاد گناه بزرگ او را بپوشاند.»
یکی دیگه اینکه من دوست دارم به همه طعنه بزنم در حالی که امام باقر(علیه السلام) فرمودند:«هر کس رو درروی مومن به وی طعنه زند به بدترین شکل خواهد مرد و جا دارد که هیچ گاه عاقبت به خیر نشود.» و فرزند ایشان،امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند:«خداوند متعال مومن را از نور عظمت وکبریای خود آفریده پس هر کس به او طعنه زند یا حرف او را رد کند، در حقیقت خدا را رد کرده وخداوند با او کاری ندارد(رهایش می کند) نطفه او شریک شیطان است.
من یه ویژگی ای دارم که این ویژگی هم می تونه جنبه مثبت داشته باشه،وهم جنبه منفی، و این ویژگی همان شوخ طبعی و مزاح است. متأسفانه گاهی اوقات ،جنبه منفی آن در من ظهور می کند.بگذارید چند سخن از مزاح از زبان معصومین(علیهم السلام) بگویم:
پيامبر(صلىاللهعليهوآله):«من مزاح ميکنم ولي سخني جز حق نميگويم.»
امام علی(علیه السلام):«مزاح(از جنبه منفی) نور ايمان را از بين ميبرد و همچنين باعث جري شدن مردم ميشود.»
امام صادق(علیه السلام):«شوخي مکن که روي مردم به تو باز ميشود.(از بین رفتن شرم در میان مردم.)»
و عیب دیگر من، زخم زبان است که حضرت علی(علیه السلام) فرمودند:«زخم زبان از زخم نيزه بدتر و عمیق تر است.» و امام باقر(علیه السلام) فرمودند:«بهترين سخنى كه دوست داريد مردم به شما بگويند، به آنها بگوييد، چرا كه خداوند، لعنت كننده، دشنام دهنده، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بد زبان و گداى سمج را دشمن مى دارد.»
و وقتی که این گناهان انجام شود، در نهایت به رنجاندن و شکستن دل مومن منتهی می شود. خداوند(جلّ جلاله) فرموده است که:«من همدم قلب هاي شكسته هستم.» نکند که خدای نکرده، خداوند(جلّ جلاله)از من ناراحت باشد، که بد بخت خواهم شد. خداوند در سوره احزاب فرموده است که:«کسانی که مردان و زنان مؤمن را میرنجانند، در حالی که استحقاق آن را ندارند، بار بهتان و گناه آشکاری را به دوش کشیدهاند.» و پيامبر (صلىاللهعليه و آله و سلم) فرمودند:«کسی که مؤمنی را بیازارد، گرچه به یک کلمه باشد، روز قیامت محشور میشود، در حالی که بین دو چشمش نوشته شده است:او از رحمت الهی محروم است و مانند کسی است که کعبه و بیت المقدس را ویران کرده باشد و ده هزار فرشته را به قتل رسانده باشد.» و ابی عبد الله(علیه السلام) که این ماه، ماه ایشان است فرمودند:«از ظلم و ستم به كسي كه يار و ياوري جز خدا ندارد بپرهيز.»
حاج آقا من حرف بی ربط و بی مورد زیاد می زنم.منظورم از حرف های بی مورد، حرف هایی است که هیچ معنایی ندارند و هزاران بار آنها را در روز با برادر کوچکم که هشت سال دارد تکرار می کنیم، و می خندیم، و مدت قابل توجهی از عمر خود را هدر می دهیم. مثلا شعرهای بی ربط می خوانیم. مثل:«همیشه همیشه/همیشه که نمیشه» یا «برنده،برنده/دایناسور پرنده» برای تاکید دوباره می گویم که این حرف ها در طور روز یکی دو بار نیست ، بلکه هزاران بار است و عمرمان را تلف می کند.امام هادی(علیه السلام) فرمودند :«هرزه گويي، شوخي افراد کم عقل و کار بيخردان است.» اگر ریا نباشد، من این را خدمتتان عرض کنم که:افراد چند دسته اند:دیوانه و عقب مانده، کم هوش، معمولی، با هوش، تیز هوش و یک درجه بالا تر از آنممکن است باشد. من در یک مسابقه تست هوشی که 60 سوال داشت شرکت کردم و در گروه «تیز هوش» قرار گرفتم. برادر من نیز، همانند من است. اگر از این ویژگی بهره مند نبودیم، دلم نمی سوخت. دلم به خاطر این می سوزد که با دارا بودن این ویژگی، باز هم عمر گرانبهایمان را در جوانی تلف می کنیم. در جایی شنیدم، دانشمند بزگ ایران و جهان،ابن سینا فرموده است که :«من هر چه یاد گرفتم تا سن 18 سالگی ام بود.» وحیف است که جوانی مان از دست برود. برای مثال من توانستم «وان یکاد» و «آیه الکرسی» را به برادرم بیاموزم. آن وقت حیف نیست که عمرمان را با هرزه گویی که به گفته امام هادی(علیه السلام) کار افراد بی خرد و کم عقل است خراب کنیم. امیدوارم که ریا نکرده باشم.
یک چیز دیگر که باید بگویم این است که، اگر ریا نباشد، من عاشق یادگیری و جمع آوری احادیثم. احادیثی که ذکر کردم، احادیثی هستند که از منابع مختلف جمع کرده ام. این همه مطلب را گفتم که به این جا برسم که، چر باید من که این احادیث را می دانم،به آنها عمل نکنم.واقعا«انّی ظلمت نفسی». حاج آقا نتیجه همه صحبت های من این بود که چرا نمی توانم به این ها عمل کنم. من تا آنجایی که بتوانم این احادیث را برای همه، چه شناس و چه ناشناس، تعریف می کنم و آنان را آگاه می کنم و بسیار توصیه می کنم که«خواهشا به این حرف ها عمل کنید.» ولی من در جایی خواندم که نوشته شده بود:«حرفی را نزنید که خودتان به آن عمل نمی کنید.». من از این می ترسم که خداوند(جلّ جلاله) به من بگوید:«تو این همه حدیث می دانستی و به هیچ کدام عمل نمی کردی.وای بر تو. تو گمان می کردی که بهشت می روی؟» من همیشه می ترسم که نکند خداوند با من اینگونه سخن بگوید. ولی باز هم به رحمت الهی امید دارم که مرا به راه راست هدایت کند.انشاءالله همه مردم به راه راست هدایت شوند. در کتاب نهج البلاغه،چه زیبا فرموده اند امیرالمومنین،حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) که:«از پیشینیان خود عبرت بگیرید، قبل از آنکه آیندگان از شما عبرت بگیرند، سبکبار شوید تا برسید.هرگز چنین چیزی مانند بهشت ندیدم که خواستاران آن در خواب غفلت باشند، و هرگز چیزی مانند جهنم ندیدم که فراریان از آن در خواب فرو رفته باشند.» واقعا که بعضی ماهنوز خوابیم.
تو رو خدا نمی خواهم مایه ننگ ائمه بشم، می خواهم شیعه واقعی حضرت علی(علیه السلام) باشم. و آنها بگویند:«آفرین بر این شیعه ما، که مایه سر افرازی و سر بلندی ماست نه مایه ننگ ما». که امام صادق (علیه السلام) فرمودند:«مایه زینت ما باشید، نه مایه ننگ ما» تو رو خدا کمکم کنید.تو رو خدا. خیلی خیلی منتظر کمکتون هستم. اگه امکانش هست، هر چه سریعتر ،راهنمایی تان را برای بهتر زیستن، برایم ایمیل کنید. انشاءالله قبل از اینکه مرگ مرا فرا بگیرد، بتوانم راه زندگی ام را به سوی خداوند،تغییر دهم. انشاءالله.
خیلی ممنون و متشکر.
خدا نگهدار
یا علی
با سلام و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
نقش زبان و اهمیت آن در میان اعضای دیگر انسان بر کسی پوشیده نیست. آری زبان با وجودی که ابعاد مثبت فراوانی دارد، جهات منفی نیز دارد.ثواب و عذاب، بهشتی و جهنمی بودن انسان وابسته به زبان است.(1) به همین جهت پیامبر اکرم(ص) فرمود: "ان اکثر خطایا ابن آدم فی لسانه"(2) بیش ترین خطاهای انسان از ناحیه زبان است.
نکات عملی برای کنترل زبان:
۱- توجه کامل نسبت به خطرات زبان:
انسان هر روز باید به خود سفارش کند که ای انسان مراقب زبان خود باش، زیرا این عضو بسیار حساس و سرنوشت ساز است هم می تواند تو را به اوج قلّه سعادت و خوشبختی برساند، به گونه ای که در دنیا و آخرت از آثار بسیار ارزشمند آن بهره مند شوی و سرنوشتی زیبا و نورانی را برای خود رقم بزنی و هم می تواند تو را از قلّه رفیع انسانیت و خوشبختی به زیرکشیده و در ردیف پست ترین موجودات عالم قرار داده و سیاه ترین سرنوشت را در زندگی برای تو به بار آورد.
زبان چون سگ درّنده است که همواره در پی دریدن است امّا نه دریدن جسم و تن بلکه دریدن لباس سعادت و خوشبختی، عزّت و حیثیت و آبروی انسان. پس همیشه مراقب آن باش که با طناب آن در چاه گمراهی و هلاکت ابدی واقع نشوی.
2- سکوت نمودن:
انسان هر قدر کمتر حرف بزند، کمتر در زندگی دچار خطا و لغزش می شود، تمرین سکوت به انسان این قدرت را می دهد که بتواند اختیار زبانش را داشته باشد به گونه ای که سخنی به ناحق و ناشایست نگوید.
جناب لقمان در یکی از سفارش های خویش به فرزندش می فرماید: (یا بُنَیَّ اِن کُنتَ زَعَمتَ اَنَّ الکلامَ مِن فضةٍ فانّ السکوتَ مِن ذَهَبٍ)(3)؛ ای فرزندم اگر گمان می کنی که سخن گفتن نقره است، همانا سکوت طلا است.
انسان هر قدر کمتر حرف بزند، کمتر در زندگی دچار خطا و لغزش می شود، تمرین سکوت به انسان این قدرت را می دهد که بتواند اختیار زبانش را داشته باشد به گونه ای که سخنی به ناحق و ناشایست نگوید.
3-کم حرف زدن:
و نیز حضرت داود به فرزندش حضرت سلیمان در یکی از سفارشات خویش می فرماید: (فرزندم بر تو باد سکوت طولانی، زیرا پشیمانی بر طولانی شدن سکوت، بهتر است از اینکه بارها از زیادی سخن پشیمان شوی)
بیان نورانی حضرت داود و جناب لقمان، حاکی از نقش فوق العاده مهم سکوت در حفظ سعادت و نجات ابدی انسان دارد.
در پایان این بخش تذکر این نکته ضروری است که مراد از سکوت این نیست که انسان برای همیشه مهر خاموشی بر دهان بزند و سخن نگوید زیرا بسیاری از مسائل مهم زندگی اعم از مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، عبادی و غیر عبادی از طریق سخن گفتن انجام می شود، بلکه منظور از سکوت نمودن آن است که انسان در سخن گفتن به حدّ ضرورت و لزوم اکتفا نماید و از سخنان بیهوده و بی ارزش پرهیز نماید.
امیرالمومنین علیه السلام در این باره می فرماید: (الکلام کالدواء قلیله ینفع و کثیره قاتل) (4)؛ سخن گفتن مانند دارو است که اندکش مفید و زیادش کشنده است.
4- فکر و اندیشه قبل از سخن گفتن:
برای اینکه انسان از خطرات مهلک زبان در امان بماند، ابتدا باید در مورد سخنی که می خواهد بگوید فکر نماید که آیا سخن سودمندی هست یا خیر؟ خدا راضی هست یا خیر؟ و بعد از اینکه اطمینان خاطر به سلامت آن پیدا نمود، آن را به زبان آورد. امام حسن عسکری(ع) در این باره می فرماید: (قلب الاحمق فی فمه و فم الحکیم فی قلبه)۴؛ عقل انسان احمق در دهان اوست و دهان انسان دانا و حکیم در عقل اوست. (یعنی انسان احمق قبل از اینکه فکر کند، سخن می گوید برعکس انسان دانا که قبل از سخن گفتن تفکر می کند)
تأمل کنان در خطا و صواب به از ژاژ خایان حاضر جواب
در پایان دست نیاز به سوی درگاه الهی بلند نموده و از آن قدرت بی همتا در جهت حفظ و کنترل زبان کمک و یاری می جوییم، امید است که به دعای خیر امام عاشقان، امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)، مدد الهی شامل حال ما بندگان سرا پا نیاز شود.
منابعی برای مطالعۀ بیشتر:
1.شرح چهل حدیث؛ امام خمینی(ره) موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)تهران؛چاپ34؛1384.
2. بیماری های روانی(کشف الریبه عن احکام الغیبه؛شهیدثانی) ترجمه: سید ابراهیم سید علوی، انتشارات رسالت قلم، چاپ پنجم، تهران1367.
3. . آفات زبان ، سید محمد امین، افست کیا ، چاپ اول ، تابستان 1370.
پی نوشت ها:
1.آفات زبان؛ سید محمد امین؛ ص3و5، افست کیا، چاپ اول، تابستان 1370.
2. همان، ص6؛ محجه البیضاء، ج5،ص194.
3. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج12،ص183، مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ه.ق.
4. تميمى آمدى،عبدالواحدبن محمد،تصنيف غررالحكم ودررالكلم،ص211،دفترتبليغات؛چاپ اول؛قم؛1366ش.